تمام دنیام تو یی تو !

این جا قطب شمال هم که باشد

تو کاشف آتش خواهی بود

آتشی که می تواند

یخ های مرا ذوب کند

شاید همین خاطر است

که تمام معمارهای دنیا را آورده اند

تا از خشت خشت یادت ،در من قصر بسازند

مدتی است جمهوریت  در این سرزمین

بنیانگذاری شده است .

تمام دنیام تو یی تو !...

بدجور گرفته ام هوا دم دارد

این شهرتورا ،فقط تو را کم دارد

آویخته ام به بند ،چشمانم را

ار دوریتان هنوز هم نم دارد

تسلیم تو می شود سپاهی عاشق

از پنجره ات سر زده ،ماهی عاشق

استاد ،تو را نوشته ومی رقصد

یک مشت گچ وتخته سیاهی عاشق

حسنا محمد زاده *

کتاب رباعیات یک مشت آسمان

تمام دنیام تو یی تو !...

افسانه شده... ورد زبان ها شده بی تو این نامه که با خون دل امضا شده بی تو ربطی به سجل و گذر عمر ندارد پشت من و این خانه اگر تا شده بی تو احساس غریبی به فراگیری دنیا در بقچه ی تنهایی من جا شده بی تو حوضی که نشد پر شود از ماهی قرمز با اشک من اندازه ی دریا شده بی تو شاکی شده خورشید هم از دست نبودت روز است ؛ ولی روز مبادا شده بی تو شب ها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند تقویم سراسر شب یلدا شده بی تو این مساله مبهم شده و حل شدنی نیستدل بوده زمانی و معما شده بی تو حسنا محمد زاده * تمام دنیام تو یی تو !...ادامه مطلب

  سلام جاده ی بی انتظار بعد از من مسافر سفر قندهار بعد از من سلام پنجره ی رو به روشنایی باز سلام آینه ی بی غبار بعد از من چه شد که حالی از این خسته دل نمی پرسی ؟چگونه می گذرد روزگار بعد از من ؟ شنیده ام که پر از عطر رازقی شده ای نمانده باغ تو بی برگ و بار بعد از من مرا به پنجه ی طوفان سپردی و رفتی خدا کند نشوی بیقرار بعد از من شدم شبی به بلندای آخر پاییز شدی ستاره ی دنباله دار بعد از من #حسنا_محمدزاده از کتاب قفس تنگی تمام دنیام تو یی تو !...ادامه مطلب

*عشق های بی حواس * * تاکی؟ تا کی بدوم سوی سرابی که تو باشیهر شب بپرم از دل خوابی که تو باشیجا داد خدا در صدف سینه‌‌ام آرامبا دست خودش گوهر‌نابی که تو باشیآن عمر هدر رفته به یک لحظه نیرزدیک لحظه از این حال‌خرابی که تو باشیمن لب نزدم  بر لب جامت که همیشهمستم کند از بوی شرابی که تو باشیقلبم گل‌سرخی‌ ست که می‌خواست بجوشد هرروز در آن دیگ گلابی که تو باشیاز سوختن ِ بی تو نباید بهراسم هم‌سنگ بهشت است عذابی که تو باشی نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 10:15 توسط بانوی قصر| تمام دنیام تو یی تو !...ادامه مطلب

نفهمیدم چه شد ... دیدم که در تورت گرفتارم منی که از هوای ابری دریاچه بیزارم مرا رسوای عالم کرده وقتی خیره می ماند نگاهم ،نه...کلید گنج نا پیدای اسرارم نباشی لرزه می افتد به ارگ آرزوهایم شبیه کودکان نیمه جان زیر آوارم پر ازچشم سیاهت کن نگاه سرمه  دانم را! تو را وقتی به چشمم می کشم یکریز بیدارم بیا این شعر راجای آیینه تماشا کن ! خودت هستی ،منی که نا خود آگاه از تو سرشارم – برایت حرف های تازه ای آورده ام امشب زبانم کوچه بازاری  ست ،شعر خانگی دارم جسنامحمد زاده* تمام دنیام تو یی تو !...ادامه مطلب

داروندارم را فدای بودنت کردم هرکس ندادن لااقل تو خوب می دانی تقدیر از هم دورمان کرد ونفهمیدم باهم فرو رفتیم درخوابی زمستانی ساخل ،صدایت را تداعی می کند درمن با بغض خیس شیروانی های بارانی جغرافیای عشقمان مرزی نخواهد داشت این سرزمین در دل تاریخ زندانی فریاد خواهم زد تو را عمری اگر باشد باید رهایت کرد ازاین بغض پنهانی هرچند دور،اما به عشق هم سرافرازیم این قصه تا پایان نخواهد داشت قربانی حسنا محمد زاده * تمام دنیام تو یی تو !...ادامه مطلب

چشم تو پر از هوای دوری شده است کارم همه ی عمر صبوری شده است حس می کنم این فاصله ی یک قدمی اندازه ی شصت سال نوری شده است .                  *** تا آخر عمر ،سینه ام خانه ی توست می سوزد ودلبخواه پروانه ی توست برگرد که اشک های بی پایانم ! در حسرت شانه های مردانه ی توست . حسنا محمد زاده رباعیات کتاب یک مشت آسمان * تمام دنیام تو یی تو !...ادامه مطلب

چشم هایت مثل قهوه خانه های ساحلی

نیمه شب های زمستانی پر اند از مشتری

من برای جشن تو کل می کشم ،اما چه سود

خیره می مانی به دخترهای پیر اهن زری

بعد ها دنبال من می آیی اما نیستم

درهوایت غرق خواهم شد شبی خاکستری

حسنا محمد زاده *

تمام دنیام تو یی تو !...

انارهای شکسته ،شبیه قلب منند

شکستم وبه زمین ،دانه دانه افتادی

اباس بخت مرا با سکوت ،می دوزند

نشسته کنج گلویم هنوز فریادی

به ساحلت نرسید این عروس دریایی

ولی به قصر خیالش تو شاه دامادی

دلم خوش است که پابند شاخه ها نشدی

برو قناری من !تا همیشه آزادی

حسنا محمد زاده *

تمام دنیام تو یی تو !...